تقدیم به آنکه خودش می داند کیست بدان امید که بپسندد
وقتی مرا با خویش تنها می گذاری
دنیایی از غم در دلم جا می گذاری
ای نحوی طوفان ندیده ای دل من
آهسته اینک پا به دریا می گذاری
در خاک من گرد دو عالم موج دارد
هر جا تویی بر چشم من پا می گذاری
امروز یا فردا بگو تا کی دلم را
در حسرت امروز و فردا می گذاری
آه ای پسر من با تو تو با من چه زیبا
من را به خود خود را به من وا می گذاری
شیدای چشمان تو آیا می پسندی
مشتاق آغوش تو آیا می گذاری
یک شب میان بازوان آهنینت
آیا مرا تنهای تنها می گذاری
وقتی مرا با خویش تنها می گذاری
دنیایی از غم در دلم جا می گذاری
ای نحوی طوفان ندیده ای دل من
آهسته اینک پا به دریا می گذاری
در خاک من گرد دو عالم موج دارد
هر جا تویی بر چشم من پا می گذاری
امروز یا فردا بگو تا کی دلم را
در حسرت امروز و فردا می گذاری
آه ای پسر من با تو تو با من چه زیبا
من را به خود خود را به من وا می گذاری
شیدای چشمان تو آیا می پسندی
مشتاق آغوش تو آیا می گذاری
یک شب میان بازوان آهنینت
آیا مرا تنهای تنها می گذاری
جمعه نوزدهم آبان 1385
No comments:
Post a Comment