همزمان با عهد تركي (عثماني) در بلاد عرب و حكومت تركان صفوي در بلاد فارس لغت تركي در دواوين و خطابات دولتي مرسوم گشت و باعث انحطاط ادب عربي و فارسي به اسفل دركات شد.1
ملوك و سلاطين در اين دوران توجه چنداني به شعر نداشتند و جز در موارد نادر به ترغيب و تشويق شعرا نميپرداختند و اندك خيري از آنها صادر نميشد كسب معيشت شعرا در اين زمان از طريق حرف و صنايع بود و در بين آنها قصاب كفاش و نجار و كحال و تيرگر و بار فروش و سيرابي پز و از اين قبيل ديده ميشود تا آنجا كه يكي از آنها سروده است.2
بسكه اهل حرفه در فكر سخن افتادهانداين زمان صاحب كمالي منحصر در دولت استج
آبكش سقا تخلص كرد و درزي سوزنيهر كه زر دارد بدور خود بود ملاغني
در پي اين مسائل شعرا به تغزل با پسران اهل حرفه و بازار پرداختند كه در ايران به شعر شهر آشوب معروف گرديد.3
دخول الفاظ عوام و تفنن در شعر (ذو وجهين و ذو بحرين 4 و ذوقافيتين و لزوم مالايلزم و لغز و نظم تواريخ شعري با حساب حروف ابجد و كثرت بيحساب تضمين و اقتباس اسباب انحطاط ادب را در اين دوران پديد آورد شعرا همديگر را به دزدي شعر يكديگر متهم داشتند تا جايي كه در مقام تعريض سرودهاند
اطالع كل ديوان اراهاضمن كل بيت فيه معنيديوان كيست از سخنانم تهي سليم
و لم از جرعن التضمين طيريفشعري نصفه من شعر غيريتنها نه اين ستم به من از دست صائب است
شعرا و نويسندگان در اين دوره در استعمال الفاظ و امثال عاميانه اسراف ورزيدند و شعر و كلام را از درجه اعلي به درك اسفل سقوط دادند- در پي مرارت معيشت و سختي دوران مردم در اين دوره به دو گروه تقسيم شدند گروهي به زهد و دين پناه بردند5 و گروهي به درك لذائذ و شرب خمر و مخدرات رو آورند6 همچنين مدارس صوفيه در اين دوران جايگزين مدارس علم و ادب شد.
از ديگر مشخصات اين دوره ورود اروپاييان به منطقه شرق ميانه است كه باعث آشنايي بيشتر شرقي ها با آداب و رسوم غرب شد7 قهوه خانه ها در كنار ميكدهها پديد آمدند و دود تلخ را مزيد آب تلخ گرداندند.
در اين كشاكش دهر پادشاهان ادب دوست هند با اعطاي صلات و جوايز كرامند به شعرا و علماء حوزه علمي ادبي ايران را به هند انتقال دادند در پي اين جوايز شعرا و ادباي ايران به سوي هند سرازير شدند و در ادب طرحي نو در انداختند كه به سبك هندي مشهور شد.
در اين ميان غزل مذكر و لواطه در كنار كثرت تعابير پيچيده كه از شاخصههاي اين دوران است به دست فراموشي سپرده نشد و شعرا بيش از پيش بدين امر پرداختند8.
شاه اسمعيل ثاني: هر روز تا حدود 45 نخود ترياك خالص ميخورد شب آخر عمر خود وقت افطار مقداري ترياك خورد و پس از صرف طعام با پسر جوان و زيبايي بنام حسن بيگ حلواچي اوغلي كه معشوق و مصاحب شبانه روزي او بود به گردش رفت ... و پيش از خفتن باز قوطي مخصوص ترياك خود را خواست و مقداري در دهان افكند... روز ديگر چون تا نزديك ظهر از خوابگاه بيرون نيامد بدرون خوابگاه رفتند شاه را در حال مرگ و حسن بيگ را مفلوج و بي حركت يافتند شاه در گذشته بود 13 رمضان 984هـ (24 نوامبر 1577م) زهي حيات نكونام و مردني به سعادت (زندگاني شاه عباس اول نصرالله فلسفي ج1) نقل از باستاني باريزي نون جو و دوغ گو9
اميره دباج معروف به مظفر سلطان گيلاني معاصرشاه طهماسب چهارصد پسر ساده روي رعنا از ترك و تاجيك و رشتي و گرجي همه طاسك پوش كمر مرصع بسته در خدمت او ميبودند و لله عليحده براي هر يكي تعيين نموده بود كه هيچ از آنها با ديگري مخالطت ننمايد . خلاصة التواريخ قاضي احمد قمي (به نقل از باستاني پاريزي همان مآخذ)10
امير غياث خوارزمي كه به متانت راي و اصابت تدبير از ساير وزراء امتياز داشت. با پسر با سليق بيگ عيسي نام ساده خوش اندام اراده فسادي نموده (احسن التواريخ رو ملو ص 358 و خلاصة التواريخ، قاضي احمد قمي به نقل از باستاني پاريزي همان ماخذ)11
براي آشنايي با ابعاد لواطه در اين دوران ميتوان به كتاب رستم التواريخ رجوع كرد كه ما براي پرهيز از اطاله سخن از ذكر موارد آن دوري ميكنيم.
گذشته از كتب تاريخ تذكرههاي سبك هندي نيز مشحون از ترجمه زندگي شعرايي است كه عاشق زيبا پسران بودهاند. من جمله اين چند حكايت را به قصد تبرك از تذكره نصرآبادي ذكر ميكنيم و كل اناس في بعيرهم خبر.
ملاسيري جرفادقاني، مدتي در خدمت امام قلي خان حاكم فارس بود گستاخي او در خدمت خان بمرتبه اي بود كه پسري صاحب حسن ملازم داشت ملاقات خود را با پسر مذكور بنظم آورده اين بيت از آن است12.
درون خلوت خالي چون آتش و پنبه است
دو يار سوخته را كير سرخ و كون سفيد
در گردن او دست دليرانه برآور
لرزيدن و نزديك شدن كارنسيم است
لب بر لب معشوق نه و سينه به سينه
كز كام گذشتن روش عهد قديم است.13
سعيداي سرمد كشف عورت كرده برهنه ميگشت غرض كه بي نشئه نبود و عاشق پسر راجه اي شد بقوت جذبه محبت او را بطرف خود كشيد.14
شيخ عبدالصمد از نواده هاي شيخ سعديست كه محبت سرشاري بپسري بهم رسانيده او را متهم به فسق كردند آلت خود را بريده در آن اوقات فوت شد.15
ملاطاهر نائيني خوش طبع و لطيف خيال بود اما بسبب شوخي آلوده هوي و هوس بود چنانچه مسموع شد كه بيكي از خانه زادهاي شاه عباس ماضي تعشقي بهم رسانيده او را بحجره برد اين معني بسمع مبارك شاه رسيد.16
ملك حيدر برادر ملك حمزه سيستاني بزاغي قهوه چي عاشق بود. 17
شاه عباس صفوي از سفراي خارجي در مكانهايي پذيرايي ميكرد كه پر از سرگرمي ها و تفريحات از قبيل نرد شطرنج گنجفه (ورق) و غيره بود بعلاوه دلربايي و عشوهگري كاركنان قهوه خانه خود بهترين وسيله جلب مشتريان بود مخصوصا كه كاركنان قهوهخانهها از بين جوانان خوبروي ارمني انتخاب ميشدند و اين جوانان با لباسهاي فريبنده و موهاي بلند بر قاصي و طنازي ميپرداختند.18
علاوه بر اين اگر به كتب اين دوره رجوع كنيم خواهيم دريافت كه عشق مرد به مرد و لواطه آنقدر در اين دوره رواج داشته است كه نويسندگان عهد صفوي بي هيچ احساس قبحي بدين موضوع پرداختهاند رساله جلاليه محتشم كاشي رساله انيس العاشقين امير سعيد ابيوردي مجالس العشاق سلطان حسين بايقرا سراسر سخن از عشق مذكر گفتهاند و رستم التواريخ نمونههاي فراوان از همجنسگرايي شاهان و بزرگان اين دوره را ذكر كرده است كه يكي از بهترين كتب در اين مورد است.
بجز عبدالرحمن جامي كه معروفترين غزل سراي نزديك به اين دوره ميباشد و شعر او همه و همه در غزل مذكر است شعراي ديگر نيز از آن بيبهره نبودهاند 19 واز مهمترين مواردي كه ميتوان بدان اشاره كرد كه دال بر شيوع هر چه بيشتر همجنسگرايي در دوران صفوي است منظومههاي عاشقانه است كه در آن به توصيف حالات عشق مرد به مرد و جمال شناسي مذكر پرداختهاند حكايت محمود و اياز توسط زلالي خوانساري به رشته نظم كشيده شد وحشي بافقي به نظم مثنوي ناظر و منظور پرداخت و نيز در اين دوران در دواوين شعرا حكاياتي كوتاه در قالب مثنوي ديده ميشود كه درباره عشق مرد به مرد و غزل عفيف است و نمونه آن را ميتوان در ديوان هلالي جغتايي مشاهده كرد20 از ديگر موارد غزل مذكر در اين دوران كثرت پرداخت به نهادهاي زيباشناسي مذكر از قبيل توصيف هيئت ظاهر21 و خط پشت لب و موي صورت است بطوري كه بيشترين بسامد پرداخت به خط نوخطان در طول هزاره شعر فارسي مربوط به صائب تبريزي يكي از دو بزرگترين شعراي سبك هندي است. 22
1-پيدايش شعر تركي نيز همان زمان است- و نيز نگاه كنيد به تاريخ ادب عربي حنا الفاخوري- العهد التركي- و سبك شناسي محمدتقي بهار البته نظر من درباره سبك هندي چندان هم موا فق با نظر محمد تقي بهار نيست.
2-اگر چه شعر فارسي تقريبا چهارصد سال بعد از شعر عربي به وجود آمد اما تاثيرات اجتماعي آن دو را چون دو رشته در هم تافته در يك خط موازي پيش برد و اگر پارهاي جزئيات را كنار بگذاريم موارد تشابه آن دو بي شمار و حساب است و يكي از اين موارد را ميتوان در روي آوردن همزمان شعراي دو زبان به كسب حرفه و صنعت براي كسب معيشت مشاهده كرد كما اينكه روي آوردن به نظم تواريخ شعري و ديگر موارد را ميتوان از همين شواهد دانست مثل الفاظ عاميانه و نظم الغاز .
3-تاريخ اين گونه شعر را ميتوان همراه با پيدايش غزل مذكر دانست و در ديوان ابي نواس و شعراي معاصر او از اينگونه اشعار ديده ميشود ولي اوج آن را در عهده تركان عثماني و صفويه ميتوان دانست براي نمونه در ديوان ابن عفيف تلمساني مشهور به الشاب الظريف (661-668هـ) از اين موارد بسيار است- تغزل به مرداني چون عطار (ص 126) موذن (ص110) شيشهگر(ص109) قلندر (ص61) طباخ (ص123) كباب پز(ص217) جوان مقري (ص226).
ديوان ابن عفيف- محمدبن سليمان- بتحقيق شاكر هادي شكر بيروت 1405ق/ 1985م
و نيز مسعود سعد سلمان (قرن ششم) اشعار فراواني درباره فالگير- قصاب- آهنگر- سقا- رنگرز- خباز- چاهكن- لشكري- موذن- فقيه و بسياري ديگر سروده است كه در كليات آثار او در بخشي چند صفحه اي آمده است از نمونه اشعار اوست در صفت دلبر فقيه سروده است.
ز روي خواهش گفتم بدان نگار كه من
مرا نصيب زكوة لبان يا قوتين
جواب داد كه من فقه خواندهام دانم
ز شادماني درويشم اي بت دلبر
بده كه نيست زمن هيچكس بدان حق تر
ز فقه واجب نايد زكوة بر گوهر
ديوان مسعود سعد سلمان به تصحيح رشيد ياسمي طهران 1318، ص636-653.
4-مثل مثنوي سحر حلال اهلي شيرازي كه ذوقافيتين و ذوالبحرين است
يا رب از آن شيشه منصوردمخواجه در ابريشم و مادر گليم
در رگ و در ريشه من صوردمعاقبت اي دل همه يكسر گليم
5-يكي ديگر از موارد اين دوره رويكرد شعرا به نظم مدايح نبوي و ثناي اهل بيت رسول است كه در عربي اشعار بوصيري صاحب برده و ابن معتوق مشهور شد و در ايران شعر محتشم كاشاني و عرفي شيرازي.
6-صاحب نظري گفت به فرزند خلف دنيا طلبي بهنـد و عقبــي بنجــف
خواهي كه نه دنيا و نه عقبي بـاشد روكن به صفاهان كه شود هر دو تلف
صائب آن فيضي كه مخموران نيابند از شراب
در طلوع نشئه ترياك ميبينيم ما
7-حكيم عماد الدين محمود شيرازي رساله اي در ذكر عرق مسكا و خواص آن نوشت (منظور ودكاي روسي (فتكا) همان عرق ناب روسيا است به روايت باستاني پاريزي و العهدة علي الراوي (همان ماخذ)
كسي كيفيت چشم ترا چون من نميداند
فرنگي قدر ميداند شراب پرتقالي را
در كتاب رستم التواريخ نيز حكايتي درباره لواط با سفراي اروپايي آن دوره آمده است.
8-و قد اسرف الشعرا في استعمال الكلام العادي الصريح في الهجر و التعابير البذيئه و الغزل المذكر و انتشرت في الشعر الالفاظ العاميه- حنا الفاخوري- تاريخ الادب العربي ادب العهد التركي.
حال كه سخن از لفظ عاميانه و غزل مذكر شد سوء استفاده بهينه كنم و يادي كنم از شاعر لبناني ناصيف اليازجي كه در اواخر حكومت عثماني در قريه كفر شيماء جنوب بيروت به سال 1800 متولد شد و اين شعر موشح عامي كه در نهايت لطف و سادگي است.
اسمك حسن و انت الحسن يا سيدي
و الكل من شانك خدم و عبيدج
سلمت لك الروح ايد بايد
9-كتاب نون جو و دوغ گو از باستاني پاريزي- اين كتاب را در كتابخانه يكي از فضلاي ايران در برج ديره ديدم- به هر مصيبت بود كتاب را قرض گرفتم و مواردي از آن را يادداشت كردم متاسفانه سال طبع و نشاني صفحات آن را ازياد بردهام.
10-11-به نقل از باستاني پاريزي.
12-تذكره نصرآبادي، ص 226.
13-يكي از دقيقترين توصيفهاي حالات لواط در سبك هندي
نزديك شدن و خزيدن به پهلوي معشوق در بدايت حال (حال دقيقا به معناي امروزي آن) وپيش قدم شدن براي دست يافتن به لذت جسماني همراه با ترس و واهمه و شوق و لرزيدن توام با آن.
14-تذكره نصرآبادي، ص311.
15-تذكره نصرآبادي، ص211.
16-تذكره نصرآبادي، ص296.
17-تذكره نصرآبادي، ص313.
18-(تاريخ قهوه و قهوه خانه در ايران مجله سخن دوره پنجم، ص258)
بهروز تقي خاني مقاله مفيدي درباره گنجفه در يكي از مجلات ايران نوشته است. لفظ گنجفه كه در خليج متداول است امروزه در ايران استعمال ندارد اگرچه در قديم بكار ميرفته است و شاعر صفوي اهلي شيرازي شعري در قالب رباعي به اسم هر يك از ورق آن سروده است و شاعري ديگر درباره آن سروده است.
همچون ورق كه از سر خود واكند كسي
حسنت به چرخ گنجفه داد آفتاب را ملا واهب قندهاري
19-جامي شاعر قرن نهم است اما همراه با پيدايش مكتب وقوع (واسوخت) غزل مذكر بيشتر نمايان شد. شعراي مكتب وقوع به شرح بي پرده وقايع عاشقانهاي پرداختند كه ما بين عاشق و معشوق روي ميدهد. و در آن به ذكر جفاكاري معشوق مذكر پرداختند.
شعر مكتب وقوع از نگاه روانشناسي عشق مرد به مرد و همچنين جامعه شناسي آن دوران حائز اهميت است لسان شيرازي شهيدي قمي شاني تكلو وحشي بافقي و محتشم كاشي از شعراي اين مكتبند.
20-پر واضح است كه هلالي جغتايي از شعراي مكتب وقوع و سبك هندي نيست اگرچه در آن روزگاران ميزيسته است. در دوران صفويه دو گونه شعر رايج بوده است مكتب وقوع و سبك هندي مكتب وقوع كه به آن واسوخت نيز ميگويند مربوط به قرن دهم هجري است ولي سبك هندي مربوط به قرن يازده و دوازده هجري است. سرانجام سبك هندي مخالفان بسياري پيدا كرد كه منجر به بازگشت ادبي شد محمدتقي بهار از سرسختترين مخالفان اين سبك به شمار ميرود كه بحث آن در اين ميان نميگنجد.
21-مثلا سرودهاند:
راست نايد كارما با آن سراپا كار كج
زلف كج ابروكج و مژگان كج و دستار كجج
22-نمونهاي از آن را در همين رساله ميتوان مشاهده كرد. من حرف تا را در ديوان صائب مطالعه كردم و بسامد پرداخت به خط را سنجيدم بسامد اين پديده در ديوان او بيشتر از هر كس ديگري بود.
يکشنبه سي ام مهر 1385
No comments:
Post a Comment